همه چیز درسته انگار...
همه سر جای خودشون بودن و یا... نبودن
همون اتفاقی که باید بیافته... افتاد
باید یکی این وسط ظالم میشد و یکی مظلوم
باید یکی می گفت و یکی سکوت می کرد
باید یکی می موند و یکی میرفت
باید یکی میرفت و یکی می اومد
می موند، میرفت، می اومد ...
انگار همه چیز درسته و مرتب ...
درست همون وقت که فکر می کردی درسته همه چیز... یعنی همه... تو ، اون ، دنیا...
پس ...
چرا همه چیز خراب شد؟
شاید فقط فکر میکردی که همه چیز درسته ...
کدومش درست بود؟ اونی که رهاش کردی یا اینی که الان باهاشی؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر