۱۳۸۹ مهر ۲, جمعه

دو خط موازی...

ماه رو که می بینم...
دوباره... به یاد تو می افتم...
بهت گفته بودم؟... نه نگفته بودم...
باز به تماشا نشسته ام ،هلال شدن ، نیمه شدن و کامل شدنش را ...
هلال شدنش من و یاد تو میندازه و کامل شدنش منو یاد فاصله ها... نمی دونم چرا؟
گذشت... یک ماه دیگر هم گذشت و چه دلتنگم من...
چند ماه دیگه باید بیاد و بره تا...یا تو بری پی سرنوشتت یا من
من و تو شدیم عین دو تا خط موازی انگار...
و من در حسرت این که چرا؟ حتی نمی تونم حالتو بپرسم...

۲ نظر:

آنکه آمد...آنکه رفت گفت...

گویا هندسه شما خیلی قدیمیه چون در هندسه های جدید خطوط موازی هم به هم میرسن. ولی به هم رسیدن چه فایده ای داره چون خطوط بلافاصله بعد از تقاطع باز از هم دور میشن.
بهتره خط و خطوط رو بذاریم کنار و یه نقطه ساده باشیم چون دوتا نقطه اگر تقاطع کنند یه نقطه میشن و یه نفطه میمونن...

(بازهم اینجا سر میزنم)

parsidokht گفت...

هندسه ام قدیمیه، حق با شماست:)
قدیما دنیا خیلی کوچیک بود، کسی نمی دونست بیکران کجاست...
اما حالا میگن دو خط موازی در بیکران به هم میرسن.. الله و اعلم...
شما که علم حسابتون بهتره میشه بگین احتمال اینکه دو تا نقطه تقاطع کنن چنده؟ ;)
من جبر و احتمالمم ضعیفه آخه...
ممنونم از اینکه اومدین و منتظرم بازم سر بزنین....