۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

گول می زنم خودمو...

انگار فقط دارم خودم رو گول میزنم هی
هی میگم دیگه بهش فکر نمی کنم و باز هم فکر می کنم ...
هی میگم فراموشش کن و بذار بره دنباله سرنوشتش تو هم برو دنبال سرنوشتت و هی باز همه چیزایی که منو به یاد اون میندازه رو دستمال میکشمو میذارم بهترین گوشه دلم
هی میگم می بخشمشون و واگذار میکنم همه چی رو به قانونه روزگار، کائنات و خدا اما باز می بینم که یه گوشه ای نشسته ام و زل زده ام به یه نقطه ای رو دیوار و هی به بدیهاشون فکر میکنم
هی میخوام شاد باشم و راحت زندگی کنم و اما همیشه یه چیزی پیدا میشه که گند میزنه به همه قول و قرارایی که با خودم میذارمو گند میزنه به همه چیز

هیچ نظری موجود نیست: